گفتگو با دکتر محمد مهدی بهکیش
دبیرکل و نایب رئیس کمیته ایرانی اتاق بازرگانی بینالمللی
آیا در شرایط فعلی پذیرش کپیرایت نرم افزارهای خارجی به مصلحت است یا نه؟
باید در قالب یک طرح ملی یک برآورد اقتصادی انجام دهیم و ببینیم در حوزههای مختلف از جمله نرمافزار، نقاشی، موسیقی، منافع ما چهقدر با الحاق تأمین میشود. اگر بخواهیم به سازمان تجارت جهانی WTO بپیوندیم ناچار به پذیرش مفاد برن هستیم ولی احتمالاً پیوستن ما تا حدود ۱۰ سال دیگر طول خواهد کشید. احترام به کپیرایت و حقوق بشر و حقوق معنوی افراد، وجه معنوی دارد که ظاهراً در حال حاضر چندان دغدغه ما نیست.
آیا اساساً میتوان در چارچوب یک پروژه و در قالب یک مدل اقتصادی برآوردی از وضعیت پس از الحاق، ارائه نمود که قابل اتکا و نزدیک به واقعیت باشد؟ آیا هزینه و فایده برآمده از این پروژه، تخمینی نیست؟
بله همینطور است اما فرض کنید که در مورد نرمافزار دستاندرکاران این صنف میتوانند برآورد کنند که اگر به ترتیبات بینالمللی بپیوندیم، ایران چه حجمی از تجارت نرمافزار (که از مهمترین حوزهها برای ماست) را میتواند مدیریت کند. تجربه ۳۰ سال گذشته نشان داده، به دلیل عدم رعایت کپیرایت در کشور، تقریباً هیچ صادرات نرمافزاری نداریم و اگر هست خیلی جزئی است. در زمینههای دیگر مثل طراحی لباس هم، جایگاهی نداریم که البته تنها مشکل در آن حوزه کپیرایت نیست، مسئلهی تسهیل تجارت و سرعت هم مطرح است. در مورد نقشه فرش ایران، متأسفانه اصالت و موقعیت ممتاز خودمان را از دست دادهایم و صادرات فرش در حال کاهش است. متخصصین این حوزه میتوانند بگویند که سالی چه میزان زیان کردهایم. فرشهای ایران را در چین و پاکستان و … تولید میکنند و در بازار اروپا به فروش میرسانند که عمدتاً هم قابل تشخیص نیست.
اینکه بحث نرمافزار یک متولی واحد در کشور ندارد و چندین دستگاه به اشکال مختلف خود را در تصمیمگیریهای کلان این حوزه دخیل میبینند، کار را سخت میکند.
به عقیده من تعریف یک پروژه، برآورد و ارزیابی آن، کار بخش خصوصی نیست و دولت باید عهدهدار آن باشد، اما میشود دولت را ترغیب و توجیه کرد تا متوجه اهمیت اینکار شود.
همانطور که مستحضرید مدتهاست که بحث ارزیابی منافع و معایب الحاق مطرح است و به طور خاص از وزارت ارشاد خواسته شده تا با یک بررسی همهجانبه پاسخی روشن و مشخص در این خصوص ارائه کنند اما ظاهراً نقطه شروع چنین طرحی مشخص نیست. شاید یکی از دلایل آن عدم وجود تعامل میان حوزهها و وزارتخانههای دستاندرکار یعنی وزارت ارشاد، صنایع و ارتباطات باشد. نظر شما در این خصوص چیست؟
گاهی باید برای پیشبرد یک موضوع یک جو، در جامعه ایجاد کرد. من همواره معتقد بودهام که با پیوستن به WTO منافع کشور میتواند تأمین شود؛ هنگامی که به این نتیجه رسیدم صحبتها در رابطه با این موضوع به نقطه بنبست رسیده، یک جنجال رسانهای ایجاد کردم که شروعش در ICC بود. دبیر کل ICC را به ایران دعوت کردم. ایشان هم پذیرفت و روز قبل از ورود ایشان، درخصوص پیوستن ایران به WTO یک مصاحبه انجام دادم مبنی براینکه که دبیرکل ICC برای مذاکره درخصوص این موضوع به ایران خواهد آمد. حدود ۱۵ روزنامه این موضوع را تیتر زدند. به دیدار دکتر حبیبی هم رفتیم. این موضوع باعث شد که برخی دستاندرکاران در دولت معترض شوند که دلیلی ندارد بنده این موضوع را پیش ببرم و معتقد بودند که دولت باید این مسئله را مدیریت کند. اتفاقی که میخواستیم افتاد و بلافاصله دولت تصویب کرد، سه وزیر بررسی کنند که آیا پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی به مصلحت هست یا خیر؟ و این تبدیل شد به مجموعهای در سال ۷۴ و ۷۵ زمانیکه آقای ولایتی وزیر امور خارجه بود؛ در جلساتی که من هم شرکت میکردم یک سال، بررسی انجام شد و تقاضا را هم فرستادیم که به ممانعت آمریکاییها انجامید و موجب شد تا کنون به این سازمان نپیوندیم.
شاید بهتر باشد در حوزه کپیرایت هم دو سه سندیکای علاقهمند که مسئله را هم میفهمند از جمله شرکتهای نرمافزاری، نساجی یا اصناف و افرادی در حوزه موسیقی و نقاشی را جمع کرد و یک جو رسانهای ایجاد کرد.
اگر بخواهم کمی به عقب برگردم در بحث هزینه و فایده در حوزه نرمافزار یک مشکل مهم وجود دارد، اینکه پیوستن ما به ترتیبات بینالمللی یک سری هزینههای آنی دربر خواهد داشت و یکسری منافع احتمالی آتی که نمیتوان آنها را در دو کفه یک ترازو گذاشت و سنجید. هزینههای آنی مانند خرید ویندوز به مبلغ بالا؛ ولی اینکه در دراز مدت چه میزان میتوانیم نرمافزار صادر کنیم یک بحث احتمالی است که چندان مشخص نیست چون اگر مطابق با استانداردهای تکنولوژیک جهانی نتوانیم نرمافزار تولید کنیم در بازار جهانی هم حرفی برای گفتن نخواهیم داشت. انگار تا آن دروازه باز نشود، از این سمت حرکتی شکل نخواهد گرفت. مشکل اینجا خواهد بود که ما به امید منافع بالقوه آینده یکسری هزینههای بالفعل خواهیم داشت. به نظر شما از نظر اقتصادی چهطور میشود این مسئله را تحلیل کرد؟
برای این قسم برآوردها مدل وجود دارد و براساس احتمالات میتوانیم محاسبه و مقایسه انجام دهیم. از آن حیث مشکلی نیست؛ اما اصل مشکل این است که در آینده با چه درصدی از احتمال میتوانیم در حوزه نرمافزار درآمد داشته باشیم. با تمام این تخمینها من به عنوان کارشناس اقتصاد نمیتوانم به لحاظ ملی، تصویری از فایده و هزینه پیوستن به WTO ارائه دهم. دوم اینکه اقتصاد ما هنوز رویکرد صادراتی ندارد. در تمام دستورالعملها در تمام ردهها به اهمیت صادرات تأکید میشود اما در عمل، رویکردمان صادراتی نیست. برای این منظور باید فضا رقابتی باشد. شرکتهای نرمافزاری هنوز نمیخواهند در فضای رقابتی کار کنند. بنابراین حرف صادرات را میزنیم بدون این درک که فضای رقابتی، لازمهی آن است. اما اینها مانع این نیست که دست به یک حرکت جدی نزنیم. من فکر میکنم دو راه وجود دارد؛ یکی اینکه کسانی را که منافع مشترک دارند دور هم جمع و قانع کرد که یک حرکت جمعی انجام دهند یا اینکه به بهانهای یک جو رسانهای ایجاد کرد و دوم اینکه طی بحث و گفتگو، مدیران ارشد دولتی را که موانع و محدودیتها را میشناسند قانع کرد که موضوع را قاطعانه پیگیری کنند و یک پروژه تعریف کنند. البته اینکه بحث نرمافزار یک متولی واحد در کشور ندارد و چندین دستگاه به اشکال مختلف خود را در تصمیمگیریهای کلان این حوزه دخیل میبینند، کار را سخت میکند. ما، در ICC از این ایده و پروژه، پشتیبانی میکنیم و مرکز ما، در پاریس هم از پیوستن به WTO و ترتیبات مربوط به آن، حمایت میکند و میتوانیم تأیید کنیم که این کار به نفع کشور و از الزامات است.
مشکل دیگر این است که متأسفانه ما هنوز برای انسان ارزش واقعی قائل نیستیم. نرمافزار حاصل فکر یک انسان است و وقتی خودش چندان مهم نیست، به فکرش نیز احترام گذاشته نمیشود.