در سال ۲۰۰۴ شخصی به نام Ellsworth در حین انجام وظیفه در کشور عراق فوت کرد. خانوادهٔ وی خواستار دسترسی به یاهو میل وی شدند تا در جریان آخرین دیدگاهها و نامهنگاریهای پسرشان قرار گیرند. قطعاً پاسخ اغلب مردم به چنین درخواست احساساتیای مثبت است؛ امّا یاهو به استناد شرایط حاکم بر استفاده از خدمات خود درخواست والدین متوفی را نپذیرفت چرا که بر اساس شرایط مذکور یاهو این اختیار را دارد در صورت اطلاع از فوت دارندهٔ ایمیل حساب کاربری وی را حذف کند.
در مثالی دیگر، دختر بیست و یک سالهٔ شخصی به نام Pam Weiss در حادثهٔ سورتمهرانی فوت میکند؛ بر خلاف مورد قبلی، این خانم به راحتی به حساب فیسبوک دخترش دسترسی یافته و حتی با دوستان دخترش نیز ارتباط برقرار کرد. چرا که بر اساس سیاست فیسبوک وقتی شخص فوت میکند حساب کاربری وی مسدود شده و نسخهٔ یادبود آن برای یادآوری دوستان و خانواده جایگزین میشود. در مورد دیگری، فردی به نام Erika Roman در تصادف رانندگی جان خود را از دست میدهد. از آنجا که لپتاپ او در سانحه از بین رفته بود و هیچکس پسوردهای حسابهای او را نمیدانست خانوادهٔ وی هیچگاه به دوستان و طرفداران آنلاین دخترشان دسترسی نیافتند و به این ترتیب شخصیت آنلاین «اریکا» برای همیشه از بین رفت. حال فرضی را در نظر بگیرید که همسر شخصی به طور ناگهانی فوت میکند، قاعدتاً چنین شخصی به عکسهای خانوادگی، حسابهای ایمیل، اسناد مهم ذخیره شده، پسوردها، نامههای عاشقانهٔ شخصی، مکاتبات و مراسلات وی با همسرش دسترسی نخواهد داشت. چنین موقعیتی عواقب بسیاری را در دنیای واقعی برای این فرد در پی خواهد داشت از جمله عدم امکان پرداخت صورتحسابها یا به فروش رساندن اموال برجای مانده. از سوی دیگر باید این را هم لحاظ نمود که شخص فوت شده ممکن است از طریق ایمیل یا فیسبوک رابطه پنهانی عاشقانه داشته باشد. آیا نباید چنین مستنداتی محرمانه و خصوصی باقی بماند؟ یا در مثال «اریکا رومن»، شاید قصد خانوادهٔ وی از دسترسی به حسابهای دخترشان سوءاستفاده از شهرت او بود یا آن دختر بیست و یک ساله شاید هیچگاه تصور نمیکرد حساب فیسبوکش بعد از مرگ او باقی بماند بلکه چه بسا ترجیح میداد که حذف شود. یا در مثال اول شاید آن سرباز ترجیح میداد شخص دیگری غیر از پدرش مثلاً خواهر یا برادر یا شخص ثالث دیگر به حساب ایمیلش دسترسی داشته باشند. آیا قانون باید این حق را به او بدهد که بتواند برای بعد از مرگش جانشین انتخاب کند؟
در حال حاضر وقتی فردی در یک شبکهٔ اجتماعی یا دنیایی مجازی یا برای استفاده از خدمات ایمیل ثبتنام میکند به منزلهٔ پذیرش قراردادی است که بر نحوهٔ استفادهٔ وی از خدمات و همچنین در صورت فوت او حاکم خواهد بود. لکن به دلیل تغییر مکرر این شرایط که گاهی بسیار محدود کننده نیز میشوند، تکلیف اموال دیجیتالی اشخاص پس از فوت آنها دقیقا مشخص نیست.
در این نوشتار بر آنیم تا برای حل مشکل مذکور راهحلی ارائه کنیم. بدین ترتیب که با شخصیت آنلاین افراد همچون اموال فیزیکی آنها و مطابق وصیت شخص رفتار شود. حال اگر شخص در این خصوص وصیتی نکرده باشد حالت پیشفرض آن است که حسابهای وی حذف شود مگر اینکه وراث وی اعتراض نمایند. در این روش هم حریم خصوصی متوفی حفظ شده و هم تکلیف شخصیت آنلاین او مشخص میشود. در بخش دوم رویهٔ چند سایت پرطرفدار در این خصوص بررسی میشود اینکه آیا کاربران این سایتها میتوانند برای بعد از مرگ خود تعیین تکلیف کنند؟ در بخش سوم به ضرورت حفاظت از شخصیت آنلاین افراد میپردازیم اینکه چنین رویکردی هم به نفع کاربر است و هم به نفع کمپانی ارائه دهندهٔ خدمات. در بخش پنجم راهحل ارائه شده با سایر راهحلها مقایسه میشود و نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی و مسائل مالی نیز مورد بررسی قرار میگیرد.
ارزیابی رویهٔ حاضر در خصوص شخصیت آنلاین افراد
شخصیت شامل ویژگیهای فردی است که شخص را به دیگران معرفی میکند. شامل نام، عکس، صدا، امضا، علاقهمندیها و تصاویر. شخصیت یک دارایی غیرمادی به حساب میآید که از لحاظ حقوقی قابل حمایت بوده و وراث متوفی میتوانند پس از مرگ آن را مورد استفاده قرار داده و از آن محافظت کنند. بنابراین شخصیت آنلاین به نوعی معرف فرد به حساب میآید از طریق حساب ایمیل، پروفایل شبکههای اجتماعی، آثار دیجیتالی و کاراکترهای دنیای مجازی. میتوان گفت کاراکترهای خلق شده در دنیای مجازی مثلاً Second Life نسبت به ایمیلها و پیغامهای شبکههای اجتماعی خصوصیتر است چرا که شخصیتهای خلق شده در واقع ادامهٔ فرد در دنیای واقعی است. [زندگی دوم یا Second Life نام دنیایی مجازی است که از سال ۲۰۰۳ آغاز به کار کرده است. این دنیای مجازی توسط یک شرکت اینترنتی امریکایی مستقر در سانفرانسیسکو به نام Linden Lab خلق شده است. در این دنیای مجازی میتوانیم همه کارهایی را که در دنیای واقعی انجام میدهیم، به صورت مجازی انجام دهیم. حتی این امکان را داریم که در کنار کارهای عادی روزمره، تحصیل یا تجارت کنیم. میتوانیم هرجایی را که خواستیم مشاهده کنیم، از فروشگاههای مختلف دیدن کنیم یا به تماشای مسابقههای گلف برویم. میتوانیم سری به ساحل دریا بزنیم، در مهمانیهای مختلف شرکت کنیم، رانندگی کنیم، خانه بسازیم، عکس بگیریم، قطعههای موسیقی بسازیم و حتی با پرواز کردن در یک چشم بر هم زدن از یک نقطه به نقطه دیگر برویم].
در حال حاضر وقتی فردی برای استفاده از خدمات آنلاین ثبتنام میکند معمولاً دکمهای را نیز باید کلیک کند که به معنی پذیرفتن شرایط استفاده از خدمات میباشد که به ندرت اتفاق میافتد فرد شرایط را با دقت مطالعه کند زیرا بیشتر در پی آن است که از خدمات سایت استفاده کند تا جایی که قراردادهای «کلیک رپ» و «بروز رپ» در اینترنت بسیار متداول و مرسوم است و دادگاهها نیز این قراردادها را به رسمیت میشناسند. با کلیک کردن «من موافقم» (I Agree) سایت اخطار لازم را میدهد که با این کلیک قرارداد شکل میگیرد، فرد نیز موافقت خود را بدین وسیله اعلام میکند؛ در نتیجه شرایطی که مطالعه نشده بر شخصیت آنلاین فرد حاکم خواهد بود.
کمیسیون حقوق خصوصی دولت کانادا [۱] گزارشی را منتشر کرد که در آن شرایط حاکم بر استفاده از خدمات فیسبوک به ویژه رفتار این سایت با حسابهای کاربری افراد فوت شده مورد انتقاد قرار گرفت. از نظر دولت کانادا این اقدام فیسبوک که حساب اعضای فوت شدهٔ خود را به رسم یادگار نگه میداشت، نوعی نقض حریم خصوصی به حساب میآمد به ویژه آنکه هیچگونه اخطار یا حق انتخابی در این خصوص به کاربران خود نمیداد. توضیح بیشتر آنکه وقتی کاربری فوت میکند فیسبوک حساب کاربری او را مسدود میکند امّا دوستان قبلی وی همچنان به نوشتههای عمومی او دسترسی دارند و نیز میتوانند در صفحهٔ وی یادگاری بنویسند. تنها گزینهٔ پیشروی کاربران برای اجتناب از باقی ماندن صفحه آنها این بود که حساب خود را قبل از فوت حذف کنند. البته فیسبوک در سال ۲۰۱۰ این سیاست خود را تغییر داد که بهموجب آن خانوادهٔ نزدیک متوفی حق دارند درخواست کنند حساب شخص فوت شده برای همیشه حذف شود. بنابراین در حال حاضر کاربران فیسبوک حق اِعمال کنترل بر حساب کاربری خود بعد از مرگ را ندارند بدین صورت که بتوانند حساب خود را به دیگری انتقال دهند یا پسورد خود را در اختیار شخص دیگری قرار دهند.
نحوهٔ برخورد «یاهو» با این موضوع متفاوت است؛ بدین صورت که به هیچ عنوان امکان باقی ماندن حسابها بعد از مرگ وجود ندارد زیرا کاربران به هنگام ثبتنام اعلام رضایت میکنند که یاهو به محض وصول گواهی فوت حساب کاربری را از بین ببرد و محتوای موجود در آن را برای همیشه پاک کند.
سیاست «گوگل» در موضوع مورد بحث واضح و شفاف نیست. زیرا از یک سو امکان انتقال یا اعطای اجازهٔ استفاده از حساب کاربری را منع میکند از سوی دیگر برای اطلاعات موجود در حساب کاربران حق کپیرایت قائل است و سایر حقوق کاربر در این خصوص را نیز به رسمیت میشناسد.
Second life – که در آن کاربران میتوانند شخصیتهای مورد نظر خود را خلق کنند، زمین بخرند، از واحد پولی آن که قابل تبدیل به دلار امریکاست استفاده کنند – سیاست سهلگیرانهتری را در این خصوص اتخاذ نموده بود و کاربران این سایت میتوانستند برای خود جانشین انتخاب کنند. البته این سایت در آوریل ۲۰۱۰ سیاست خود را تغییر داد که بر اساس آن کاربران حق واگذاری یا انتقال حساب خود را ندارند.
خطمشی این چند کمپانی تنها به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفت. از آنجا که سایتهای مختلف سیاستهای مختلفی را در این خصوص اعمال میکنند تشخیص اینکه بالاخره یک شخص بعد از فوت از چه حقوقی برخوردار است، دشوار به نظر میرسد. مضاف بر اینکه بیشتر سایتهای اینترنتی دائماً شرایط و سیاستهای خود را تغییر میدهند.
برخی سایتها برای حل این مشکل راهحلهایی را ارائه کردهاند که هر یک ضعفها و کاستیهایی دارد: ۱- تمامی پسوردهای شخص در وصیتنامهٔ وی ذکر شود بدین ترتیب امکان دسترسی به حسابهای وی وجود خواهد داشت. ۲- استفاده از خدمات آنلاین برخی سایتها همچون Legacy Locker که از طریق آنها شخص میتواند کلیهٔ حسابهای کاربری و پسوردهای خود را در سرورهای سایت ذخیره و پس از مرگ به شخصی که تعیین میکند انتقال دهد. ۳- از طریق حکم قضایی سرویسهای آنلاین را مجبور کنیم اطلاعات لازم را در اختیار ما قرار دهند. اولین و اصلیترین ضعف این راهحلها زمانی آشکار میشود که نگاهی اجمالی به سیاستهای حاکم بر سایتها همچون فیسبوک و یاهو بیندازیم. این سایتها امکان در اختیار قرار دادن پسورد یا انتقال حساب کاربری به دیگران را به صراحت و مؤکداً منع میکنند. بنابراین استفاده از سرویسهای آنلاین همچون Legacy Locker مستلزم نقض شرایط حاکم بر خدمات این سایتهاست.
فاصله گرفتن از حقوق قراردادها و کمک گرفتن از حقوق اموال و مالکیت در ارائه راهحل
همانطور که گفته شد حقوق قراردادها در خصوص نحوهٔ رفتار با شخصیت آنلاین افراد پس از مرگ چندان کارآمد نیست؛ به دلیل شرایط متفاوت و عبارات مبهمی که سرویسهای آنلاین در این خصوص به کار میگیرند و اختیار آنها در تغییر مکرر این شرایط مطابق صلاحدید خود به نحوی که کاربران مجبور به پذیرش آنها هستند. در حالی که پیشنهاد ما این است که بر اساس وصیت افراد با شخصیت آنلاین آنها رفتار شود همانطور که با اموال مادی آنها رفتار میشود. در این صورت میتوان مطابق وصیتنامهٔ شخص اموال دیجیتالی او را اداره کرد؛ حال اگر وصیتی نشده باشد اموال وی از بین میرود مگر اینکه وراث بالقوهٔ وی اعتراض نمایند که در آن صورت از طریق قضایی رسیدگی میشود. وقتی شخصی فوت میکند برای تعیین تکلیف اموال وی اولین سؤالی که مطرح میشود این است که آیا وصیتنامهای وجود دارد یا خیر؟ در مرحلهٔ بعد انحصار وراثت صورت میگیرد. سپس وصی یا مدیر ترکه اموال را مطابق وصیتنامه تقسیم میکند. حال اگر تکلیف برخی اموال در وصیتنامه مشخص نشده باشد بر اساس قانون ارث عمل میشود.
برای اموال دیجیتالی شخص نیز میتوان از همین الگو استفاده کرد. در این صورت متوفی میتواند برای ایمیل، پروفایلهای شبکههای اجتماعی و اکانتهای دنیای مجازی خود تعیین تکلیف کند. البته باید توان سرویسهای آنلاین را در نظر گرفت به نحوی که از ظرفیت آنها تجاوز نکند. پیشنهاد ما این است که حساب کاربری به مدت شش ماه پس از فوت باز بماند تا زمانی که رسیدگی به امور ماترک انجام شود؛ پس از این مدت حساب کاربری باید حذف شود. در این صورت ذینفعان فرصت کافی دارند تا پیغامها، ویدئوها و سایر اموال دیجیتال را بایگانی کنند. نهایتاً در مورد حسابهایی که صاحبان آنها قبل از فوت تعیین تکلیف نکردهاند همچون اموال بدون وصیت با آنها رفتار میشود؛ به دلایل امنیتی و محرمانه بودن، اصل این است که دادگاه دستور حذف چنین اموالی را بدهد البته به این شرط که ذینفعان بالقوه امکان اعتراض داشته باشند و اعمال کنترل بر برخی اموال را خواستار شوند.
چرا باید حق افراد در اعمال کنترل بر شخصیت آنلاین خود پس از مرگ را به رسمیت بشناسیم؟
استفاده از اینترنت در سالهای اخیر بسیار رواج یافته است و باعث شده موضوعات جدیدی مطرح شود که قانون در خصوص آنها تعیین تکلیف نکرده است. امّا در خصوص رویهای که ارائهدهندگان خدمات اینترنتی در مورد حسابهای مجازی در پیش گرفته و شرایط محدود کنندهای که اعمال میکنند، یک پژوهشگر حقوقی این اقدام آنها را به اقدام خدایان تشبیه میکند که مانع پیشرفت این صنعت در آینده خواهد شد. وی معتقد است اگر شرکتهای مخابراتی اولیه این سطح از کنترل و چنین شرایط محدود کنندهای را بر خطوط تلفن اعمال میکردند، امروزه تلفن به موتور ارتباطات تبدیل نمیشد. وضعیت تلفن در آن روزگار شبیه دنیای آنلاین امروز است. شرایط محدود کنندهای که بر کاربران تحمیل میشود و حق اعمال کنترل بر حسابهایشان پس از مرگ را سلب میکند مانع رشد این صنعت خواهد شد و باعث میشود کاربران به فضاهای خلاقانه دیگری روی آورند.
شخصیت آنلاین: حق شهرت [۲] مدرن
میدانیم وارثان یک شخص حق شهرت وی را نیز به ارث میبرند. منظور از حق شهرت این است که فرد پس از مرگ چگونه به عموم معرفی شود لذا از این جهت مشابه شخصیت آنلاین است چرا که از طریق شخصیت آنلاین فرد به وسیلهٔ اینترنت خود را به عموم معرفی میکند. حدود سی سال پیش دادگاه فدرال امریکا اعمال حق شهرت از سوی وراث «الویس پریسلی» را به رسمیت شناخت [۳] با این استدلال که در صورت به ارث رسیدن حق شهرت افراد انگیزه پیدا میکنند تا در زمان حیات به شخصیت خود بیشتر بپردازند و این برای کل جامعه مفید است. امروزه اهمیت به رسمیت شناخته شدن حق شهرت به مراتب بیشتر است زیرا استفاده از تصاویر افراد فوت شده با اهداف تجاری به مدد ابزارهای دیجیتالی روز به روز در حال افزایش است. شاید بگویید «الویس پریسلی» یک شخصیت معمولی نبود امّا باید گفت در حال حاضر با ظهور رسانههای جمعی شخصیت آنلاین هر فردی دارای ارزش است نه فقط افراد مشهور. ویدئوهای ویروسی [۴] پرطرفدار [ویدیوی ویروسی از آن دسته ویدئوهای کوتاهی است که در فضای مجازی، اینترنت و شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود. در اکثر مواقع ویدئوهای ویروسی حاوی موضوعات خندهدار، جالب و سرگرمکننده هستند و بین کاربران محبوب میشوند. این روزها به لطف پیشرفت تکنولوژی، بسیاری از مردم نیز میتوانند با استفاده از تلفنهای دوربیندار خود، دست به ساخت ویدیو بزنند؛ ویدئوهایی که بهصورت ویروسی و سریع در رسانههای اجتماعی منتشر میشوند] افراد معمولی را یک شبه به سلبریتی تبدیل کرده و از طریق وبسایتهایی همچون یوتیوب میتوان درآمدزایی کرد.
استدلال دادگاه در پروندهٔ «پریسلی» و قابل انتقال دانستن حق شهرت باید در خصوص شخصیت آنلاین افراد پس از مرگ نیز اعمال شود. زیرا دغدغه هر دو تصویر شخص متوفی نزد دیگران است. البته در مورد اینکه هویت دیجیتالی چیست و چه حقوقی باید در این خصوص برای افراد قائل شد اتفاقنظر وجود ندارد.
شخصیت آنلاین دارای ارزش است
به رسمیت نشناختن چنین حقی عواقب شدیدی در پی خواهد داشت زیرا بدون اعمال کنترل آثار دیجیتال با مرگ پدیدآورنده از بین میروند و آثار بسیاری به دلیل عدم امکان کنترل هیچگاه خلق نمیشوند. در سال ۱۸۴۱ قاضی «ویلیام استوری»[۵] خطری را که عدم حمایت از شخصیت برای فرد و جامعه در پی دارد درک کرد و به همین دلیل برای نامههای شخصی و منتشر نشدهٔ «جرج واشینگتن» ارزش مالی قائل شده و آنها را همچون سایر اموال شخصی قابل تملک و انتقال دانست. رأی قاضی «استوری» چارچوب محکمی را ایجاد کرد که بر اساس آن میتوان ایمیلهای شخصی، اکانت فیسبوک و سایر آثار دیجیتال را دارای ارزش دانست.
اگرچه ممکن است حسابهای کاربری یک شخص به اهمیت نامههای «جرج واشینگتن» نباشد، لکن عدم حمایت از اموال دیجیتال به افراد ضرر وارد میکند. پروفسور Devin Desai افرادی را که متضرر میشوند به سه گروه تقسیم میکند: ۱- پدیدآورنده ۲- وارثان بالقوه ۳- جامعه. «امانوئل کانت» و «جرج هگل» معتقد بودند آثار ادبی تجسمی است از شخصیت نویسنده و این در دنیای کنونی در خصوص آثار دیجیتال صادق است. بدیهی است وراث پدیدآورنده نیز دارای منافع مادی و معنوی هستند منافی که قاضی «استوری» بیش از صد سال پیش آن را به رسمیت شناخت. منافع جامعه نیز در این است که نسلهای بعدی از این آثار بهرهمند میشوند مضاف بر اینکه خلاقیت در جامعه از این طریق شکوفا میشود.
به رسمیت شناختن حق اشخاص در کنترل شخصیت آنلاین خود پس از مرگ، به نفع شرکتهای ارائهدهنده خدمات اینترنتی نیز هست؛ زیرا استفاده از خدمات آنها افزایش یافته و خلاقانهتر میشود. بنابراین هم جامعه و هم کسبوکارها از اعمال چنین حقی سود میبرند. مشابه همین سود بود که باعث شد دولت انگلستان در قرن دوازدهم حق مالکیت اشخاص بر زمین را به رسمیت بشناسند زیرا باعث میشد اشخاص با انگیزهٔ بیشتری بر روی زمین خود کار کنند و تولید محصول نیز بدین ترتیب افزایش مییافت.
فقدان ساز و کارهای قانونی برای اثبات این حق باعث شده افراد به ابزارهای غیر مؤثر برای اعمال مالکیت خود روی آورند. برای مثال، استفاده از خدمات وبسایتهایی همچون Legacy Locker [این شرکت به افراد اجازه میدهد پسوردهایشان را به صورت آنلاین ذخیره کنند. در این حالت اگر فردی بمیرد، بستگان او میتوانند با ارسال مدارکی که نشان از مرگ او داشته باشد این اطلاعات را دریافت کنند] و Deathswitch. [این سایت به کاربران خود اجازه میدهد که یک وصیت آنلاین بنویسند، به این ترتیب که کاربران این سایت، میتوانند در متنی دستورالعملهای مورد نظرشان در مورد چگونگی آیین تدفینشان را بنویسند، همچنین آنها میتوانند اسراری که بر سینهشان سنگینی میکند و دوست دارند، بعد از مرگ افشا شوند، در این سایت بیاورند! امّا چگونه متوجه مرگ کاربران خود میشود؟! کارکرد سادهای دارد، این سایت در بازههای زمانی که خودتان طولش را انتخاب میکنید، ایمیلهای به شما میفرستد، اگر مدتی بگذرد و شما به ایمیلها جواب ندهید، سایت متوجه میشود که کاربرش دیگر در قید حیات نیست. اینجاست که سایت، نامههای متوفی را برای بازماندگان، ارسال میکند]. البته راهحل ارائه شده توسط این وبسایتها قابل دفاع نیست زیرا استفاده از خدمات آنها مستلزم نقض شرایط ارائهدهندگان خدمات اینترنتی است. این وبسایتها در صورتی کارآمد هستند که متوفی یک لیست بهروز از پسوردهای خود تهیه کرده باشد تا بتوان حسابهای کاربری وی را به شخصی که تعیین کرده انتقال داد. چگونه میتوان به یک شرکت اعتماد کرد و اطلاعات بسیار مهم خود را یکجا در اختیارش قرار داد؟ یا این که چطور میتوان مطمئن شد سایت پس از مرگ کاربران همچنان به فعالیت خود ادامه میدهد؟ این وبسایتها از نظر قانونی هیچ مسؤولیتی نسبت به وراث متوفی ندارند و نهایتاً اینکه شخصی که حسابهای کاربری به وی منتقل شده در دادگاه ذیسمت به حساب نمیآید و در نتیجه نمیتواند هیچگونه ادعایی نسبت به اموال دیجیتالی متنازعٌفیه داشته باشد به ویژه آنکه دسترسی وی خود در اثر نقض قوانین به دست آمده است.
ابزارهای قانونی برای محقق ساختن کنترل شخصیت آنلاین پس از مرگ
شرکتهای ارائهدهنده خدمات آنلاین نظیر فیسبوک، یاهو و گوگل به راحتی میتوانند با اصلاح شرایط خود، حق اشخاص در کنترل اموال دیجیتال پس از مرگ را به رسمیت بشناسند. لکن تا کنون هیچ سایتی این کار را انجام نداده و این نشان از آن دارد که چنین امری به زودی محقق نخواهد شد مگر اینکه مجبور شوند یا مانیفست شرکت ایجاب کند. بنابراین باید از مجرای قانون یا اقدامات قضایی وارد شد.
راهحل قانونی
ابتدا باید قوانین کشورها در زمینهٔ اموال و مالکیت اصلاح و حق کنترل هویت دیجیتال پس از مرگ پذیرفته شود. در این صورت ابزاری استاندارد وجود خواهد داشت که با توسل به آن میتوان این قسم از اموال را مدیریت کرد. برای مثال تعریف «اموال» باید اصلاح شود به گونهای که اموال دیجیتال از جمله ایمیل، اکانتهای شبکههای اجتماعی و سایر آثار آنلاین را نیز در برگیرد. برای مواردی که وصیتی در خصوص این اموال صورت نگرفته باید تعیین تکلیف شود بدین ترتیب که اموال دیجیتال پس از اخطار به وراث و عدم وصول اعتراض باید از بین برده شود و نهایتاً اینکه متولی ادارهٔ اموال باید این اختیار را داشته باشد که هزینهٔ نگهداری اکانتهای آنلاین را پرداخت و به این ترتیب از فعال ماندن آنها در یک دورهٔ زمانی مشخص مطمئن شود.
راهحل قضایی
با فرض اعمال اصلاحات قانونی فوقالذکر، اقدامات قضایی برای اجرایی کردن این اصلاحات ضروری است.
الف) بیاعتبار بودن شرایط تعیین شده از سوی سایتها برای استفاده از خدماتشان
اولین مانع برای اجرایی کردن اعمال کنترل و شخصیت آنلاین، توافقی است که بین متوفی و ارائهدهندهٔ خدمت صورت گرفته است. در دعوای شخصی به نام Bragg علیه شرکت Second Life دادگاه شرط داوری مندرج در موافقتنامه را برای بازی نقشآفرینیآفرینی [۶] به دلیل غیرمنصفانه بودن نپذیرفت. بدیهی است چنین شرط باطلی قرارداد را نیز باطل میسازد. برای اثبات غیرمنصفانه بودن شرط باید ثابت کرد شرایط قرارداد کاملاً به نفع یک طرف بوده و طرف دیگر مجبور به پذیرش آن بوده و حق انتخاب نداشته است. دادگاه شرط را با توجه به استانداردهای زمان انعقاد قرارداد میسنجد، اگر بر اساس نرمهای کسب و کار غیرمنصفانه باشد حکم به بطلان آن میدهد.
در پروندهٔ فوقالذکر Marc Bragg علیه دارندگان شرکت Second Life پس از آنکه وی را از دنیای مجازی اخراج کردند، طرح دعوا نمود و توانست اموال مجازی خود را پس بگیرد. «سکند لایف» قصد داشت داوری اجباری مندرج در قرارداد را به موقع اجرا بگذارد امّا Bragg توانست ثابت کند که این شرط غیرمنصفانه است زیرا قدرت بسیاری را برای «سکند لایف» در پی دارد و کاملاً به ضرر وی میباشد. با استدلالهای وی دادگاه حکم به بطلان این قرارداد داد. با توجه به شباهت این قرارداد با سایر قراردادهای منعقده از سوی فیسبوک، گوگل، یاهو و … احتمال بطلان آنها نیز در دادگاه وجود دارد.
ب) برای حمایت از شخصیت آنلاین میتوان از قوانین مربوط به «امانت» نیز استفاده کرد که اتفاقاً امکان حمایت از این طریق بیشتر است. برای روشن شدن رابطهٔ امانی میتوان به مثالهای ذیل اشاره کرد: زمانی که شخص لباسهای خود را به خشکشویی میدهد یا ساعت خود را برای تعمیر در مغازهٔ تعمیرکار میگذارد یا جواهراتش را به صندوق امانت بانک میسپارد. در تمام این موارد اموال شخصی به دلیلی خاص به امین سپرده میشود لکن مالکیت شخص همچنان باقی است. در موضوع مورد بحث ما نیز شخص میتواند اموال دیجیتال خود را به سرور ایمیل یا ارائهکنندهٔ شبکه اجتماعی تحویل دهد با علم به اینکه هرگاه بخواهد به اموال خود دسترسی خواهد داشت.
دادگاهها اموال غیرمادی همچون محتویات یک نامه را قابل واگذاری از طریق امانت میدانند که قابل تعمیم به ایمیل شخص یا اکانت شبکهٔ اجتماعی نیز هست. مثال صندوق امانت بانک دقیقاً مشابه نمونهٔ مورد بررسی ماست؛ زیرا در هر دو مورد فرد یک کلید (یا پسورد) دارد که به وسیلهٔ آن میتواند صندوق را باز کند و اشیای درون آن را آن را پس بگیرد. حال اگر این کلید را گم کند بانک نمیتواند مانع دسترسی وی به محتویات صندوق شود زیرا این اشیا به وی تعلق دارد نه به بانک. تنها مسئولیت بانک این است که اموال متوفی را به بستگان وی انتقال دهد.
بانک و سایر اشخاص امین باید از اموال به امانت سپرده شده در حد متداول مراقبت کنند تا بتوانند آنها را به افراد ذیحق واگذار کنند. به همین ترتیب سرویسهای آنلاین نیز باید در صورت فوت شخص، اموال دیجیتالی را که نزد آنها به امانت سپرده شده است به وراث متوفی انتقال دهند.
از ایمیل گرفته تا کاراکترهای دنیای مجازی یا اوتارها [۷] زیرمجموعهٔ شخصیت آنلاین قرار میگیرند. قوانین حوزهٔ امانت تا زمانی که موضوع امانت ایمیل یا پُستهای فیسبوک باشد، پاسخگو است امّا در صورت واگذاری اموال شخصیتر مثل آواتارها یا شخصیتهای دنیای مجازی چندان کارآمد نیست؛ زیرا نسبت به سایر اموال دیجیتال دارای جنبههای شخصیتر بوده و به نوعی بازتابی از پدیدآورندهٔ خود و جزئی از شخصیت وی هستند. بنابراین دادگاهها باید در خصوص این اموال تعیین تکلیف کنند.
در سال ۱۹۹۱ شخصی به نام «ویلیام کین» خودکشی کرد. وی دارای دو فرزند از ازدواج قبلی خود بود در حالی که بر اساس وصیتنامهٔ بر جای مانده از او تمامی اموالش به همسر دومش تعلق میگرفت. فرزندان آقای «کین» اعتراض کرده و نهایتاً توانستند با همسر متوفی در خصوص نحوهٔ تقسیم اموال توافق کنند. لکن در خصوص پانزده شیشه اسپرم یخزدهٔ متوفی که وی به همسرش واگذار کرده بود توافقی صورت نگرفت؛ لذا بر سر این مسئله نیز اختلاف پیش آمد، اینکه اسپرم یخزده متعلق به چه کسی است و آیا توافق صورت گرفته در خصوص آن نیز مجرا است یا خیر؟
پنج سال پس از مرگ آقای «کین» دیوان عالی کالیفرنیا ترتیبات قراردادی را در این خصوص رد کرد، با این استدلال که اسپرم شخص فوت شده نمیتواند موضوع توافق بین ذینفعان و متعاقباً تقسیم قرار گیرد. دادگاه معتقد بود اموال مولد مثل اسپرم مرد دارای ماهیتی متفاوت از سایر اموال است و باید حمایت بیشتری از آن صورت گیرد. به همین دلیل صرفاً به قصد و ارادهٔ دهندهٔ اسپرم توجه کرده و چنین رأی داد: «متوفی حق دارد تعیین کند زاد و ولد با چه کسی صورت گیرد و نمیتوان از طریق قرارداد ترتیبی مخالف آن وضع کرد». دادگاههای دیگر نیز در موارد مشابه استدلالی مشابه دادگاه کالیفرنیا داشتهاند مبنی بر اینکه ارادهٔ متوفی بر تعهدات قراردادی غالب است. مثلاً دیوان عالی تتنسی چنین استدلال کرد: شیئی که قابلیت تبدیل شدن به موجود زنده را دارد یک مبحث جدید را در قانون وصیت میگشاید زیرا نه موجود زنده است و نه مال.
اگرچه جنبههای شخصی هویت دیجیتال یک فرد همتراز با شیئی نیست که به یک موجود زنده تبدیل میشود با این حال نسبت به سایر اموال بازگو کنندهٔ هویت صاحب خود بوده لذا محرمانه تلقی شده و مستحق حمایت بیشتری است. بنابراین دادگاهها باید در این خصوص به ارادهٔ متوفی احترام بگذارند. دادگاهها تنها زمانی اجازهٔ لقاح بعد از مرگ را میدهند که ارادهٔ متوفی صریح بوده و در وصیتنامه ذکر شده باشد، در غیر این صورت اسپرمها از بین میرود. همین روش باید در خصوص شخصیت آنلاین نیز اعمال شود به این ترتیب که زمانی که شخص در خصوص اموال دیجیتال خود تعیین تکلیف نکرده اصل بر آن است که این اموال از بین برود مگر آنکه شخصی ذینفع ثابت کند قصد متوفی غیر از آن بوده، این در حالی است که قانون وصیت در حالت عادی اموال تعیین تکلیف نشده را به وراث منتقل میکند.
مشکلات به رسمیت شناختن حق کنترل شخصیت آنلاین پس از مرگ
ایرادی که به راهحل پیشنهادی وارد شده این است که باعث از بین رفتن اموال میشود. بدین صورت که مالک با فعل یا ترک فعل خود باعث از بین بردن اموال میشود، اموالی که ممکن است در آینده دارای ارزش شود. با این حال پروفسور Lior Strahilevitz معتقد است در زمان تصمیمگیری در خصوص این موضوع که آیا شخص باید حق از بین بردن اموال خود پس از مرگ را داشته باشد یا خیر باید منعطف بود زیرا اگر کلاً پذیرفته نشود باعث تشویق مردم به از بین بردن اموال خود – اعم از مادی و الکترونیک- قبل از مرگ میشود و این به ضرر جامعه است.
به علاوه، برخلاف دعوای Eyerman علیه شرکت Mercantile Trust که در آن دادگاه مانع از اجرای وصیت متوفی مبنی بر خراب کردن خانهاش پس از مرگ شد با این استدلال که نظم عمومی ایجاب میکند وصیت اجرا نشود زیرا اجرای آن باعث متضرر شدن همسایگان میشود، در صورت از بین رفتن اکانت فیسبوک یا یاهو هیچ ضرر ناروایی به کسی وارد نمیشود بلکه به نفع جامعه نیز هست؛ فرض کنیم یک نویسندهٔ مشهور تمایل دارد شخصیت آنلاین وی پس از مرگ از بین برود، حال اگر ما این حق را برای او قائل نشویم، قطعاً اکانتهایش را قبل از مرگ از بین خواهد برد و به این ترتیب جامعه از آثار وی محروم خواهد شد. برعکس، اگر این حق را برای او قائل شویم حداقل فایدهٔ آن این است که جامعه مدت زمان بیشتری آثار وی را در اختیار خواهد داشت.
انتقادات وارد بر پذیرفتن حق کنترل شخصیت آنلاین پس از مرگ
اولین ایراد وارد شده این است که آیتمهای دیجیتال از جمله ایمیل و اکانتهای دنیای مجازی را میتوان به دفعات نامحدود تکثیر کرد. بنابراین همزمان هم در اختیار فروشنده و هم در اختیار گیرنده میباشند و هر دو میتوانند مدعی مالکیت شوند. در پروندهٔ رسیدگی به اموال آقای Mc Cormick دادگاه رأی داد نامههایی که یک سرباز به دخترش نوشته جزو اموال دختر به حساب میآید، نه سرباز؛ چرا که فیزیک نامه در اختیار گیرنده است. فرستنده، نامه را نوشته سپس مالکیت محتوا و فیزیک نامه را به گیرنده انتقال میدهد. امّا در خصوص ایمیل، فرستنده و گیرنده همزمان یک نسخهٔ دیجیتال از ایمیل را در اختیار دارند لذا با توجه به ماهیت منحصر به فرد ایمیل و سایر ارتباطات مجازی باید گفت راهحل سنتی در خصوص آنها قابل اعمال نیست و هر دو – فرستنده و گیرنده – همزمان مالک به حساب میآیند.
ایراد دیگر مسألهٔ حریم خصوصی است. یاهو به محض اطلاع از فوت کاربر اکانتهای وی را به دلیل حفظ حریم خصوصی حذف میکند. امّا باید گفت افراط در این زمینه اتفاقاً به حریم خصوصی افراد آسیب وارد میکند زیرا اگر سرویسهایی نظیر یاهو امکان انتقال اکانتها را به کاربران خود ندهند باعث میشوند آنها پسوردهای خود را در اختیار دیگران بگذارند یا از خدمات ناایمن سایتهایی نظیر Legacy Locker استفاده کنند. به علاوه ارائهدهندگان خدمات آنلاین نباید خیلی بر روی این مسأله متمرکز شوند زیرا دادگاهها معتقدند حریم خصوصی شخص با فوت وی پایان مییابد.
نهایتاً، تنها دو ایالت در امریکا گامهایی را در راستای حل موضوع مورد بررسی برداشتهاند. ایالت کنتیکت قانونی را تصویب کرد که بر اساس آن ارائهدهندگان خدمات ایمیل موظف هستند کپی کلیهٔ ایمیلهای ارسالی و دریافتی توسط شخص فوت شده را در اختیار وصی یا متولی ادارهٔ اموال وی قرار دهند. ایالت اوکلاهما قانون وصیت خود را در سال ۲۰۱۰ اصلاح کرد و در آن به متولی اموال اجازه داده شد کنترل اکانتهای آنلاین متوفی را در اختیار بگیرد تا زمانیکه آن را به سرانجام برساند. متأسفانه در قانون. ایالت کنتیکت به وصیت متوفی توجه نشده، شاید وی تمایل نداشته ایمیلهایش پس از مرگ در اختیار دیگران قرار گیرد. به علاوه، قانونگذاران باید سایر مصادیق شخصیت آنلاین را نیز تحت شمول قانون قرار دهند نه فقط ایمیل را. در قانون اوکلاهما، مشخص نشده آیا متولی حق کنترل اکانتهای مستقر در خارج از ایالت را دارد یا خیر؟
نتیجهگیری
راهحل پیشنهاد شده در این مقاله سعی دارد بین منافع افراد و وراث آنها و شرکتهای ارائهدهندهٔ خدمات آنلاین تعادل برقرار کند. بدین صورت که افراد از ابزارهای جدید برای ارتباطات خود استفاده میکنند و در سوی دیگر با به رسمیت شناختن حق کنترل شخصیت آنلاین، استفاده از خدمات آنلاین افزایش مییابد. دولتها و افراد ذینفع در اجرایی کردن این حق سهم بسزایی دارند. دولتها با اعمال اصلاحات ذکر شده در قوانین و افراد ذینفع با به اجرا گذاشتن حقوق خود در دادگاه.
با فرض پذیرفتن راهحل پیشنهادی، مثالهای ذکر شده در بخش اول را مجدداً مورد بررسی قرار میدهیم. در مثال اول، در خصوص اموال دیجیتال Ellsworth تعیین تکلیف نشده است. پدر متوفی نسبت به حذف اکانت پسرش در دادگاه اعتراض میکند. حال تفاوت اینجاست که دادگاه به جای توجه به منافع ذینفع به قصد و ارادهٔ Ellsworth توجه میکند. هر چند در مثال مورد بررسی نتیجه همان است لکن حداقل حفاظت بیشتری از حریم خصوصی صورت میگیرد.
در مثال دوم، دختر خانم Pam این اختیار را دارد که کنترل اکانت فیسبوکش را در صورت مرگ به مادرش بسپارد. در این حداقل مطمئنیم این کار به درخواست خود متوفی صورت گرفته است.
در مورد «اریکا رومن»، به جای اینکه شخصیت آنلاین وی برای همیشه از بین برود میتوانست ساز و کاری ترتیب دهد که به موجب آن کنترل شخصیت آنلاین وی به فردی مشخص منتقل شود. یعنی با این اموال نیز همچون سایر اموال برجای مانده از او رفتار شود که نسبت به روش حال حاضر که افراد را سردرگم کرده مؤثرتر و مناسبتر است.
باید این نکته را متذکر شد که لازمهٔ اجرایی شدن راهحل پیشنهادی این است که افراد در خصوص اموال دیجیتال خود تعیین تکلیف کنند. وکلای فعال در حوزهٔ اموال باید دارندگان اکانتهای آنلاین را در این خصوص آگاه سازند.
شخصیت آنلاین افراد فینفسه دارای ارزش است همچون سایر اموال مادی وی. بنابراین این حق را دارند که در خصوص آن نیز تعیین تکلیف کنند. حقوق وصیت متداولترین وسیله برای اجرای این حق است که اگر قانونگذاران اصلاحات ذکر شده را نیز اعمال کنند، حمایت بهتری صورت خواهد گرفت. احکام دادگاهها نیز در این خصوص راهگشا خواهد بود.
منبع:
Noam Kutler, PROTECTING YOUR ONLINE YOU:A NEW APPROACH TO HANDLING YOUR
ONLINE PERSONA AFTER DEATH, Berkeley Technology Law Journal, Volume 26, N.4, 2011
[۱] The Canadian Privacy Commission
[۲] حق شهرت (Right of Publicity) یک حق عمومی در مالکیت فکری است که میتوان آن را حق طبیعی هر فرد در کنترل جنبههای تجاری از شخصیت خود تعریف کرد که شامل مواردی همچون استفاده از نام، تصویر، شباهت و دیگر جنبههای صریح هویت افراد میشود. این حق به عنوان یک حق مالکیت دستهبندی میشود و در نتیجه بر خلاف حقوق شخصی که پس از مرگ افراد از بین میروند، پس از مرگ نیز ادامه پیدا میکند. [۳] Estate of Presley v. Russen [۴] Viral Videos [۵] William Story [۶] RPG مخفف Role Playing Game به معنی «بازی نقش آفرینی» میباشد. یک سبک در بین بازیهای کامپیوتری است که در آن شما شخصیتی را کنترل میکنید و با دیگران به گفتوگو میکنید، در دنیای بازی گشت و گذار میکنید و … [۷] کاربران برای اجرای بازی سایت «سکند لایف» باید یک تصویر الکترونیکی یا کارتونی معروف به “آواتار” از خود بسازند. بعضی از افراد آواتار را شبیه به خود واقعیشان میسازند و بعضی کاملاً متفاوت از خود واقعیشان، مثلاً با جنسیت متفاوت و حتی موجودی خیالی و افسانهای.