عوامل متعددی همچون جهانی شدن، پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) و پیچیدگیهای فنی، کسب و کارها را به سمت مشارکت در خلاقیت و نوآوری سوق داده است که از آن تحت عنوان «نوآوری باز» (Open Innovation) یاد میشود. این نوآوری نقطه مقابل نوآوری به شیوهٔ سنتی و بسته است که در آن فعالیتهای تحقیق و توسعه و پژوهشها در هر شرکت جداگانه انجام میشود. در حالی که در نوآوری باز، شرکتها از دانش و مهارت شرکای خود در جریان نوآوری استفاده میکنند و با کاهش هزینهها و مدیریت خطرات بر کیفیت محصولات خویش میافزایند. همچنین این شیوه از نوآوری منجر به افزایش ظرفیت جذب و شتاب بخشیدن به پیشرفتهای فنی یک شرکت میگردد.
تعریف نوآوری باز
در نوآوری باز، اطلاعات میان فعالان کسب و کار و شرکتها مبادله میشود و منابع اطلاعاتی هر یک در اختیار دیگری قرار میگیرد. به عبارت دیگر، یک شرکت به تنهایی تلاش نمیکند تا ایدههای جدیدی را خلق کند بلکه در پی استفاده از ایدههای داخلی و خارجی به شیوهٔ مطلوب است تا از این طریق بتواند ریسکها و هزینهها را مدیریت نموده و به روند پیشرفتهای فنی خود سرعت ببخشد. شرکتهایی که این مدل از نوآوری را پذیرفتهاند میبایست از مکانیزمهای مالکیت فکری برای مدیریت دانش و نوآوریهای خود و سایر شرکتها استفاده کنند. بدین معنی که مشخص شود مالکیت و کنترل اطلاعاتی که تقسیم شده یا انتقال داده میشود از آنِ کیست. این شیوه از نوآوری محدود به بخش خصوصی نیست و توسط نهادهای مختلف از جمله دانشگاهها و سازمانهای غیرانتفاعی نیز به کار گرفته میشود لکن در این نوشتار تمرکز ما بر نوآوری باز در شرکتها خواهد بود.
اشکال نوآوری به شیوهٔ باز
۱- وارد شونده: در این شکل، یک شرکت از منابع خارجی نوآوری استفاده مینماید. برای مثال، به موجب قرارداد لیسانس امتیاز استفاده از تکنولوژیای را که در جایی دیگر شکل گرفته و توسعه یافته، به دست آورده و آن را با شیوههای فنی خود درمیآمیزد؛ به جای اینکه در پی آن باشد تا تکنولوژی مشابه را خود به دست آورد.
۲- خارج شونده: در این شکل، از منابع خارجی برای توسعه و تجاری سازی یک نوآوری استفاده میشود. برای مثال یک شرکت امتیاز استفاده از محصول خود را به شرکت دیگر اعطا میکند؛ شرکتی که میتواند به وی در توسعه محصول مثلاً از طریق توزیع کمک کند.
۳- شیوه ترکیبی: در این شکل، شرکتها به جای اینکه منابع و مهارتهای موجود را تقسیم کنند، با مشارکت یکدیگر دانش جدیدی را خلق میکنند. این شکل مستلزم همکاری نزدیکتر است برای مثال از طریق مشارکت مدنی (Joint Venture)
شرکتها ممکن است به دلایل تدافعی یعنی کاهش هزینهها و خطرات تولید محصول، به نوآوری باز روی آورند و یا به دلایل تهاجمی یعنی به دست آوردن نوآوری و دانش از منابع خارج از شرکت به منظور ارتقای کیفی محصولات و پیشی گرفتن از رقبا.
ویژگی اصلی نوآوری باز انعطافپذیری آن است. این مدل از نوآوری شیوههای متنوعی را برای توسعهٔ یک ایده و روانهٔ بازار کردن آن ارائه میدهد. برای مثال، از طریق اعطای مجوز بهرهبرداری، کسب مجوز بهرهبرداری، لیسانس متقابل، مشارکت در فعالیتهای تحقیق و توسعه و مشارکتهای مدنی که همه اینها بستگی به شفافیت و قابلیت پیشبینی نظام حمایتی مالکیت فکری دارد. غالب شرکتها تمایل دارند نوآوری باز را در کنار تحقیق و توسعه داخلی خود انجام دهند؛ چرا که شواهد و مدارک حاکی از آن است که شرکتهای بزرگ از مشارکت با کسب و کارهای کوچک و متوسط (SMEs) سود میبرند. برای مثال، شرکتهای بزرگ داروسازی علیرغم داشتن بودجه فراوان در بخش تحقیق و توسعه، به طور قابل توجهی متکی بر تحقیقات صورت گرفته در خارج از حوزه شرکت هستند.
در شیوهٔ بسته و سنتی نوآوری، فعالیتهای تحقیق و توسعه، تولید و تجاری سازی محصول در هر شرکت جداگانه انجام میشود. این شیوه بر چند اصل استوار است: الف) تمام فرآیند تولید، توسعه و تجاری سازی محصول جدید میبایست در خود شرکت انجام گیرد. ب) اتکا به نیروهای بااستعداد داخلی به منظور دست یافتن به نوآوریهای جدید پ) استفاده از مکانیزمهای محدود کنندهٔ مالکیت فکری به منظور جلوگیری از استفادهٔ سایر شرکتها از تکنولوژی شرکت. با وجود اینکه این شیوه دستاوردهای تحقیقاتی مهمی داشته ولی با نقاط ضعف جدی نیز مواجه است. اولین و مهمترین آنها اینکه یک شرکت تمامی مخارج و ریسکها را به تنهایی متحمل میشود و بنابراین خواه نا خواه با کسر بودجه روبرو شده و مدت کوتاهی میتواند سرپا بماند. دوم اینکه ممکن است ظرفیت به کارگیری ایدههای جدید را نداشته و به این ترتیب فرصتهای خود را از دست بدهد. به علاوه تعداد معدودی از شرکتها قدرت تشخیص پتانسیل یافتههای جدید یا منابع لازم برای به کارگیری آنها را دارند. در نتیجه در نوآوری بسته، پروژههایی که برای پیگیری بیشتر انتخاب نمیشوند سالها و چه بسا برای همیشه در قفسهها باقی میمانند. مگر اینکه یک پشتیبان مالی این امکان رابه شرکت بدهد که ایدههای خود را در جایی دیگر توسعه دهد در این صورت ممکن است آن تکنولوژی بهبود یابد ولی نهادی که در تحقیقات ابتدایی سرمایهگذاری کرده هیچ بهره مالی نخواهد برد. در گذشته این فرآوردههای فرعی تحقیق و توسعه که مورد استفاده قرار نمیگرفتند به عنوان هزینه اجتنابناپذیر فعالیتهای تجاری در نظر گرفته میشدند.
از دهه ۱۹۸۰، ابتدا شرکتهای دارای تکنولوژی بالا و سپس سایر شرکتها در بخشهای دیگر به منظور غلبه بر محدودیتهای فوقالذکر و برطرف کردن نقاط ضعف شیوهٔ سنتی به نوآوری باز روی آوردند. اگرچه بسته به اوضاع و احوال نوآوری داخلی خود را نیز ادامه دادند. چند عامل موجب تشویق نوآوران به پذیرش شیوهٔ جدید نوآوری شد که عبارتند از:
– جهانی شدن که با از بین بردن مرزها، مشارکتهای بینالمللی را تسهیل کرد و به روند نوآوری و ایجاد فرصتهای جدید سرعت بخشید. جهانی شدن همچنین موجب افزایش جابهجایی نیروهای متخصص و طبعاً توزیع و پخش دانش شد. شرکتهایی که از دانش و تجارب موجود در سطح جهان استفاده میکنند در واقع از بااستعدادترین نیروها بدون توجه به مکان آنها بهره میگیرند.
– پیچیدهتر شدن محصولات تا این حد که حتی بزرگترین شرکتها نیز نمیتوانند تمامی اقدامات را به تنهایی انجام دهند. مثلاً در صنعت اتومبیل تقریباً ۸۰ درصد نوآوریها مبتنی بر نرمافزارها و ابزارهای الکترونیکی است.
– همگرایی صنعتی به این معنی که مرزهای موجود بین بخشهای مختلف اقتصاد از بین میرود. برای مثال، یکی شدن صنعت غذا و دارو.
– پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات که با از بین بردن فاصلهها، مشارکتهای فرامرزی را تسهیل کرده و این امکان را به شرکتها میدهد تا از شرکای خارجی خود در فرآیندهای داخلی نیز بهره بگیرند.
– افزایش قابلیت دادوستد حقوق مالکیت فکری که در نتیجهٔ آن شرکتها میتوانند با خیالی آسوده به انتقال و تقسیم دانش و نوآوریهای خود بپردازند. بدین مفهوم که شرکت میتواند اموال فکری خود را مثلاً موضوع قرارداد لیسانس قرار دهد بدون اینکه دغدغه سوءاستفاده از این حقوق را داشته باشد. در حالی که در روش سنتی نوآوری، نتایج غیرکاربردی فعالیتهای تحقیق و توسعه به عنوان هزینهٔ اجتنابناپذیر کسب و کار تلقی میشد، امروزه میتوان آنها را فروخت یا با اعطای اجازهٔ بهرهبرداری از آنها کسب درآمد کرد.
– افزایش تمایل بخش خصوصی به سرمایهگذاری خطر پذیر که در نتیجهٔ آن میتوان کسب و کارهای نوپا و کارآفرین (start-up) راهاندازی کرد. شرکتهایی با هدف تجاری سازی ایدههای جدید تأسیس کرد.
ویژگیهای نوآوری باز
۱- ورود سریع به بازار با کمترین هزینه و خطر: با کسب مهارتها و تکنولوژیهای مکمل، هزینهها و خطرات مربوط به ارتقای محصول کاهش مییابد بهویژه اگر این همکاری با استارتآپها باشد؛ چرا که استارتآپها برای بقای خود مجبور به خلق نوآوری هستند.
۲- افزایش تعداد نوآوریها در بلندمدت: دسترسی به دانش تخصصی که یک شرکت قبلاً آن را نداشته این امکان را به آن شرکت میدهد که محصولات و خدمات جدیدتر و با کیفیت بهتر را ارائه نماید. بررسی کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) نشان میدهد فروشندگان و مشتریان بهترین شرکا در نوآوری باز به حساب میآیند.
۳- افزایش کیفیت محصولات و خدمات: یک شرکت میتواند با بهرهگیری از نظرات و بازخوردهای شرکای خود تصمیم بگیرد که فعالیتهای تحقیق و توسعه خود را در چه زمینهای متمرکز کند.
۴- راهیابی به بازارهای جدید: مشارکت این امکان را به شرکتها میدهد به بازارهایی که شرکای آنها در آن فعال هستند، راه پیدا کنند. شرکتهای کوچک میتوانند از طریق همکاری با شرکتهای باتجربه در زمینه تجاریسازی محصولات، به کانالهای توزیعی جدید دسترسی پیدا کنند.
۵- انعطافپذیری بیشتر: نوآوری باز به شرکتها کمک میکند در برابر تغییرات سریع شرایط بازار انعطافپذیر باشند و بتوانند دانش خود را با نیازهای بازار مطابقت دهند، بااستعدادترین نیروها را جذب کنند و در مواقع لزوم تیمهای تخصصی تشکیل داده سپس منحل کنند.
۶- افزایش ظرفیت جذب و نوآوری: افزون بر انتقال دانش فنی، نوآوری باز مزایای بلندمدتی را برای شرکتها در پی دارد برای مثال دانش پایهای شرکت ارتقا مییابد. شرکت میتواند از داراییهای شرکای خود از جمله اعتبار و روابط آنها بهره ببرد. هر چه اعتماد و مشارکت بین شرکا عمیقتر شود متعاقب آن فرصتهای جدیدتری نیز ایجاد میشود.
۷- تبدیل به پول کردن سرریزهای فعالیتهای تحقیق و توسعه: دانش حاصل از فعالیتهای تحقیق و توسعه ممکن است مورد بهرهبرداری قرار نگیرد امّا میتوان فرصتهای تجاری جدیدی را از طریق آنها ایجاد کرد. پروژههایی را که سالهاست در قفسهها خاک میخورند میتوان از طریق شرکا پیگیری کرد. دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی میتوانند خروجیهای تحقیق و توسعه خود را به پول تبدیل کنند. همچنین شانس ورود ایدههای آنها به بازار از طریق لیسانس افزایش مییابد. افزون بر اینها منجر به تقسیم کار و در نتیجه تخصصی شدن تحقیق و توسعه میشود و این برای کسب و کارهای کوچک که فاقد تخصص لازم برای بازاریابی محصولات خود هستند بسیار مناسب است و نهایتاً اینکه فرصت مشارکت با نهادهای غیرتجاری از جمله دانشگاهها را فراهم میکند.
پیششرطهای لازم برای موفقیتآمیز بودن مشارکت در نوآوری باز
– داشتن ظرفیت جذب کافی به منظور تشخیص اطلاعات باارزش، استفاده از این اطلاعات در جریان نوآوری داخلی، بهرهبرداری و تجاری سازی. بنابراین شرکتهایی که ظرفیت جذب بالاتری دارند از مشارکت بهرهٔ بیشتری میبرند.
– ایجاد تغییرات لازم در ساختار و سازماندهی شرکت. برای مثال، تغییر در شیوههای مدیریت اموال فکری یا فراهم کردن بستر فرهنگی لازم برای پذیرش نوآوری باز.
– وجود اعتماد بین شرکا تا بتوانند اطلاعات ارزشمند و حائز اهمیت خود را در اختیار یکدیگر قرار دهند، بتوانند از تخصص یکدیگر استفاده کنند و … البته شرایط بیرونی نیز تأثیرگذار است مثلاً اگر حمایت کافی از اسرار تجاری صورت بگیرد، تقسیم آن بین شرکا نیز راحتتر خواهد بود.
– پرداخت هزینههای لازم برای انجام مشارکت به شیوهٔ مطلوب از جمله یافتن شریک مناسب، هماهنگ کردن مبادلات، مدیریت خطرات و مشکلات، مراقبت از دانش و اموال فکری و …
در نوآوری باز یک شرکت باید روابط خود را با شرکتهای مختلف با اندازههای مختلف مدیریت کند و این برای کسب و کارهای کوچک بهویژه دشوار است چرا که هزینههایی را دربردارد و این در حالی است که آنها بیش از همه نیاز به مشارکت دارند. مطالعات نشان میدهد مشارکت شرکتهای بزرگ در نوآوری، چهار برابر کسب و کارهای کوچک است.
– مدیریت اموال فکری. صفت «باز» در این مدل از نوآوری «رایگان» بودن را به ذهن متبادر میکند. در واقع برخی معتقدند دانش و تکنولوژی حاصل از نوآوری باز باید کالای عمومی تلقی شده و به طور رایگان در اختیار همگان باشد که این استدلال پذیرفته نیست. در واقع، شرکتهایی که این شیوه از نوآوری را میپذیرند ناگزیرند راهی برای انحصاری کردن دانش خود بیابند، مشخص کنند چه اطلاعاتی، به چه میزان و تحت چه شرایطی در اختیار شرکا قرار گیرد؛ چرا که جریان آزاد دانش این خطر را برای شرکت در پی دارد که تکنولوژی، دانش فنی و اسرار تجاری وی افشا شده و مورد سوءاستفاده دیگران قرار گیرد. حال این انحصار و اعمال نفوذ ممکن است غیررسمی و در زمان استفاده از دانش باشد یا بهصورت رسمی و استفاده از مکانیزمهای حمایتی مالکیت فکری و یا ترکیبی از هر دو روش. مدیریت اموال فکری این امکان را به شرکت میدهد که تکنولوژی خود را مورد تجارت قرار دهد بدون اینکه کنترل خود را بر آنها از دست بدهد.
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که نوآوری باز لزوماً شیوهٔ مناسبی برای همهٔ شرکتها با هر شرایطی نیست. بسته به نوع پروژه ممکن است تحقیق و توسعهٔ داخلی مناسبتر باشد. اگر شرکتی بسیار خودرأی و خود محور بوده یا از دانش کافی برای مدیریت جریان نوآوری برخوردار نباشد، مدل نوآوری باز ناکارآمد خواهد بود مگر اینکه تغییرات سازمانی گستردهای صورت گیرد.
شرکت اپل نمونه بارزی است که در آن نوآوری به شیوهٔ نسبتاً بسته موفقیتآمیز بوده است. اپل در بخش سختافزار از شیوهٔ بسته استفاده نموده و در بخش نرمافزار از شیوهٔ باز. امروزه نیز غالب شرکتها از شیوهٔ ترکیبی برای نوآوریهای خود استفاده میکنند.
در مقام جمعبندی باید گفت، مدیریت و مراقبت از دانش و اموال فکری جزء لاینفک نوآوری باز به حساب میآید به منظور جلوگیری از استفادهٔ مجانی یا سوءاستفاده شرکا و رقبا. برای مثال، اختراعات این امکان را به شرکت میدهند تا بتواند نوآوریهای خود را افشا و در عین حال مراقبتها و کنترلهای خود را نیز اعمال کند و این خود موجب تسهیل مشارکت و انتقال تکنولوژی از طریق لیسانس یا سایر ساز و کارها میشود. از طریق لیسانس متقابل یک شرکت میتواند در ازای اختراع خود از اختراع شرکت دیگر نیز استفاده کند و این در مورد اسرار تجاری و دانش فنی نیز صادق است.
حقوق مالکیت فکری و داشتن موقعیتی قوی از حیث اموال فکری در جذب سرمایهگذار و شریک به کسب و کارهای کوچک نیز کمک میکند و مانع استفاده مجانی طرف قویتر در جریان مشارکت میشود.
ذکر جزئیات در قراردادهای منعقده بین شرکا نیز در جلوگیری از وقوع اختلاف مؤثر خواهد بود مثلاً نحوهٔ اعمال مالکیت، شرایط فسخ و خاتمهٔ قرارداد، اینکه آوردهٔ هر طرف چه خواهد بود، منابع چگونه بین طرفین تقسیم خواهد شد، کنترل و مدیریت خروجیهای حاصل از مشارکت به چه نحو خواهد بود و … البته از آنجا که خروجیهای حاصل از مشارکت کاملاً قابل پیشبینی نیست، قراردادها در این بخش غالباً انعطافپذیر و قابل تغییر هستند.
منبع:
http://www.iccwbo.org/Data/Documents/Intellectual-property/THE-OPEN-INNOVATION-MODEL/